search icon
ارسال به
Tehran
در عمق صحنه
در عمق صحنه
در عمق صحنه

در عمق صحنه

شناسه10962
شابک9646194095
انتشاراتنشر چشمه
سال انتشار1400
نوبت چاپ9
نويسندهفریبا وفی
قطعرقعی
زبانفارسی
جلدشومیز
تعداد صفحات92

درباره این مورد

اون وقت منو با خودش برد و بهم گفت که خودش دم در وا میایستد و نمی‌آد تو. آخه اگر شوهرش بفهمه پوست از سرش می‌کنه. بعدم گفت: " کاش عبرت گرفته باشه و سر عقل بیاد و دیگه از این کارها نکنه." اون روز رفتم نشستم پشت اون شیشه. آبجی اشرف بیرون ایستاد و با من نیومد تو. می‌ترسیدم. خیلی شلوغ بود. قلبم همین جور تند و تند می‌زد. بعد یه دفعه از اون طرف صدا بلند شد. بعدشم یه زن اومد پشت شیشه. می‌گم یه زن. آخه اول مامانو نشناختم، ولی خودش بود. مامان بود. چقدر عوض شده بود، خدا. صورتش پرچین و چروک شده بود و چشاش گود افتاده بود. پیر پیر شده بود. دلم خیلی براش سوخت. بغضم ترکید و زدم زیر گریه، "مامان!"
26,000 تومان